لیسانس تمام!

ساخت وبلاگ
آدم ها، یک جاهایی را مدیونن!

من الان به اینجا و به خاطراتم مدیونم...!

به تک تک نوشته های سال 89 الی 90.

به همه شادی ها و استرس ها و اشکهای آن روزها

به حسرت هایم برای دانشگاه رفتن و دانشجو شدن...حس غریبی که هیچ وقت برایم تکراری نشد...حتی آخرین ماههای دانشجو بودنم گاهی به سردر دانشگاه نگاه میکردم و ذوق زده یادم می آمد چه زجری کشیدم تا الان همینجا باشم...

تمام شد...

همه ی استرس ها

همه ی بیخوابی ها

شبهای امتحان، استادهای روانی ، استادهای عااالی (استاد نوحی ،استاد امینیان و چند تا استاد عالی دیگه)، هیجان روزهای نشریه و آشنایی با مخاطب آشنا، بزرگ شدن...گذشتن از نوجوانی و ورود به دهه سوم زندگی...عوض شدن و عوض شدن و عوض شدن...همه محصول این سالهاست.

سالهایی که عنوانم دانشجو بود...

عنوانی که از دی ماه تمام شد و آخرین امتحان را هم تمام کردم و استاد حوالی هشت شب در جواب اس بلند بالایم مثل وحشی ها فقط گفت 12!!!

و اما به اجبار همین سه شنبه بالاخره مدرک لیسانسم را همچون شیی عجیب و دردناک در دست گرفتم!

روز اولی که برای امضاها رفتم دردناک بود...با هر امضای پای برگه، اشکها روی مژه هایم غلت میزد، مخصوصا که بعد مدرک گرفتن باید میرفتم توی کلینیک...بنشینم پذیرش!

اما خودم میدانم جای بدی هم نیست و فقط چند روز اینجا توی پذیرش با چند آدم عجیب غریب سروکله میزنم...نهایتا تا بیست روز دیگر باید بنشینم یک گوشه ای توی فرودگاه با لپ تاپ کنجار بروم و هی توی دلم ول نزند مهندس الکی اینجا داری چه غلطی میکنی!!

اما با افتخار میگویم...آن روزهایی که واقعا دوست داشتم را سپری کردم...با بهترین دوره ی دانشجویی،با بهترین آدم های دنیا، با بهترین مردی که یک دختر باید کنارش معنی خانوم بودن بفهمد...

خدا را هزار مرتبه شکر...

بارونک...
ما را در سایت بارونک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3barunak9 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 20:35