فقط و فقط فکر میکند، یک شب توی شلوغ ترین خیابان مشهد، کنار هم بازی کودکیش، قدم میزدیم و توی دلم قند آب می شد از شیطنت هم قدم همراه.
شیرین، پر هراس و بی بدیل.
مثل بوسه های چند ثانیه ای پردلهره و ناب توی یک فیلم.
از آنها که توی دل آدم یک دخترک رختشور با شیدایی پاهایش را در رودخانه بازی می دهد و بی خیال سبد لباسهای نشسته،موهای قرمزش را دست باد سپرده و آواز میخواند.
بارونک...برچسب : نویسنده : 3barunak9 بازدید : 63